سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مرگ و عشق

در همین حال و هوا بودم و کنار اون نشسته بودم و ازش پرسیدم که چطور شد اینجوری شدی پاشو بریم دکتر بعد بهم گفت نه بزار بشینم حالم خوب نیست گفتم اینجوری بده پاشو باید بریم من خیلی دوستش داشتم و من حتی حاظر نبودم که اتفاقی برای اون بیوفته بعد گفتم خب موضوع چیه بعد دیدم سرشو انداخت پایین گفتم خب اگه نمیخوایید بگید اسراری نیست بعد گفت من مریضم گفتم خب اشکال نداره بریم دکتر خوب میشید بعد گفت بیماری معمولی نیست گفت سرطان دارم من یه لحظه ماتم زد و یهو دلم شکست و اشک تو چشمام جم شد داشت همینطور حرف میزد و من اصلا هیچی نمیفهمیدم انگار تو یک رویا داشتم زندگی میکردم و مرده متحرک بود بعد گفت چرا دارید گریه میکنید من باید گریه کنم شما گریه میکنید؟؟؟ گفتم نه دلم گرفت یه لحظه گفت شما چرا گفتم مهم نیس و با کلی صحبت و اسرار بهش گفتم من یک ساله که عاشقتم و همیشه تو یک ساعت میومدم که صبح ها شما را ببینم هر بار هم که از کنار شما رد میشدم خیلی به شما نگاه میکردم که ببینمتون اگه روزی نمیبینمت روزم خیلی سخت میگذشت و سرمو گذاشتم رو شونش داشتم با صدای بلند گریه میکردم دستمال برداشت و اشکامو پاک کرد . دستمو گرفت گفت من بدرد تو نمیخورم چون 6 ماه بیشتر زنده نیستم و من تازه فهمیدم که سرطان دارم و فقط امید به شاد بودن میتونه زنده نگهم داره نباید گریه کنید .

 

مرگ عشق

 

بعد که اینو گفت من یه لحظه ماتم زد و گریه امو قطع کردم اومد بلند بشه یهو دیدم سرش گیج رفت و دوباره داشت میوفتاد رو زمین اصلا نمیتونست رو پاش وایسه بعد گفتم چرا دکتر نمیری گفت رفتم گفتن باید شیمی درمانی بشی و من نمیخوام این اتفاق بیوفته گفتم خب چرا نمیری گفت بخاطر اینکه تقدیر من اینه و اگه قرار باشه 6 ماه اضافه تر زنده باشم بمیرم بهتره زیاد مهم نیست و من هیچ اعتماد به نفسی ندارم برای زنده بودن و من فقط دیگه در لحظه دارم زندگی میکنم تا بتونم ساده زندگی کنم. تو حرف زدن هاش یه غمی بزرگ تو دلش بود بعد که با هم صمیمی تر شدیم بهم گفت یه چیزی میگم بهتون بدت نیاد گفت نه چرا ناراحت بشم بعد یهو گفت من عاشقت بودم تا اینو شنیدم یه لحظه جا خوردم فک کردم داره شوخی میکنه بعد که دیدم یکی یکی از کارهامو داره میگه بعد تازه فهمیدم که همیشه دنبال من بوده و مواظب من بوده و حدود 2 سالی هست که حواسش به من هست و من نمیدونستم بعد بهم گفت که من امسال میخواستم بیام خواستگاریت اما به این مریضی دچار شدم و دیگه نشد بیام .